قطب علمی ارتباطات کشور

باید قبل از اینکه چیزی تبدیل به عرف وعادت شود جلوی آن را گرفت وگرنه باید منتظر انقلاب بود. (((facebook.com/atuecs)))

قطب علمی ارتباطات کشور

باید قبل از اینکه چیزی تبدیل به عرف وعادت شود جلوی آن را گرفت وگرنه باید منتظر انقلاب بود. (((facebook.com/atuecs)))

همدردی شما چه دردی را دوا می کند آقای وزیر؟!!!

آره این دختران دبستانی که در کلاس اتش گرفته اند همسایه های من اند.
شین آباد روستایی است در شرق شهرستان پیرانشهر در جنوب استان آذربایجان غربی....

و من اهل همان جا هستم...دو روزه فکر و ذکرم پریشان آن زبان بسته هاست...همش به این فکر می کنم چقدر خوب است که خواهر من در فلان یکی مدرسه است. اما این تلخندی بیش نیست چرا که چیزی از درد من نمی کاهد.۳۷ دختر معصوم؛ یک معلم بیشعور ،و یک سرایدار احمق که فکر می کند همه کاری را باید خودش انجام دهد و به دستهایش بیشتر از  شعورش بها می دهد. 

آره و این درد بزرگی است برای خانواده ها که دوباره جرئت کنند و دختران دسته گلشان را به این مدارس نا امن بسپارند. آره و این درد بزرگی است برای دخترانی که جوانیشان در آتش سوخت.عاشقانگی هایشان پوست انداخت.ظرافتشان قربانی دستپاچگی دو تا آدم نادان و خودخواه شد. این بار اول نیست آقای وزیر !!! ما خوب حادثه تلخ مدرسه درودزن یا این همه دخترای معصومی که با راهیان نور راهی بیمارستان ها و قبرستان ها شدند. نماینده شهرمون دکتر خضری راست می گه هرکسی جای شما بود باید بخاطر هرکدام از این اتفاق ها استعفائ می داد. این مدیریت تعهد محور بدون تخصص هم کار دست ما داده.در این مملکت به جای این که به تخصص ها برای مدیریت بحران ها و هر چیز دیگری بها دهند به تعهدها به نظام بلاتکلیف اسلامی بسنده کرده اند.آخر آدم هرچقدر هم یقه بسته تر و متعهد تر از خودش که نمی تواند تخصص تولید کند.

واقعا فارغ از این که در چنین وضعی به سر می بریم. همدردی شما و امثال شما نه برای دل آن پدران و مادران مرحمی خواهد بود نه آینده و جوانی آن دختران را پس خواهد داد.


لعنت به خودبینی و کوته نظری و جهل مرکب.



شعر یاس برای دخترکانی که در آتش سوختند...


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یگی‌ بازم کنار همدیگه واژه بچین؟

راجع به چی‌؟ باشه بشین

چشماتو باز کن یه لحظه مال من باش

یه لحظه بیا توی حس و حال من باش

پس میکروفن رو به دست من تو بده بگم

از این زمونه و از دلی‌ که تکه تکست

هر آهنگ منم مساوی ذکر یک درد

جز این هم ندارم یه فکر بهتر

از جومنگی بگم که شده سمبل رشادت؟

ایران براش شده مثل صندوق تجارت؟

پس هنرمند وطن الان کجاست نیست؟

اون تو زیرزمین می‌خونه چونکه مجاز نیست

از چی‌ بگم برات؟ انتظار داری چه چیزی از جیب من درآد؟

به جز کاغذ سفید پاره، خوب آره رفیق

حرف توشه ولی‌ با خودکار سفید

تو هم مثل منی‌ تو هم کم درد نداری

درد اصلیت اینه که تو همدرد نداری

من کسی‌ نیستم با این زخم‌ها دردم بگیره

ولی‌ این اشک‌ها رو کی‌ می‌خواد گردن بگیره؟

***************************** 

از چی‌ بگم خدا از این بنده‌های خسته؟

از این همه درد تموم دنده هام شکسته

خنده هامو نبین این خنده هام یه چسبه

رو لبم این منم با یه ردّ پای خسته

از چی‌ بگم؟ بگو از یه روح زخمی

که باید یک‌تنه بره تو قلب کوه سختی؟

از روز‌هایی‌ که خط خوردن توی تقویم

خبر میدن از یه اجتماع رو به تخریب

از چی‌ بگم؟ از بچه‌های پائین شهر؟

که غذا واسه خوردن دارن ماهی‌ یه شب

اونکه تنها دلیل خوابش به عشق فرداست

تنها پاتوق عشق و حالش بهشت زهراست

یا که بگم از اون رفقای کاخ نشین

که هستن تو واردات کالای ساخت چین

تو به من اینو بگو من از چی‌ بگم خوب؟

ما گفتیم و تموم درد‌ها ریشه کن شد؟

از چی‌ بگم برات؟ شاید قصه دوست داری

مثل قصّهٔ اون همکلاسیان روستایی

اگه قصّه تلخه گناه واقعیت

داستان نرگس و گل‌های باغ میهن

که نشستن با صد چرا و افسوس کاشکی‌

یه بخاری جای چراغ نفت سوز داشتیم

چراغ افتاد توی کلاس و گور گرفت

آتشی که پوست بچه‌ها رو مثل گرگ گرفت

یه طفل معصوم با داد و فریاد گفت زود

بدوین سمت در ولی‌ در هم قفل بود

چشمام خشک شد یه کم بهم اشک بده ایزد

این بچه‌ها با کدوم دست مشق بنویسن؟

کودکی مرد در راه کلاسیکه

سوخت و منتظر یه جراح پلاستیکه

یاس نمیخواد ته قصّه رو هرگز ببنده

چون باز دلش می‌خواد که نرگس بخنده

از چی‌ بگم که صبح نشده غروب زد

تو قلب بچه‌های مدرسهٔ درودزن

غصه نخور صدام رو بشنو از زیر خونت

من صدات رو به گوش همه میرسونم

از چی‌ بگم دلی‌ که فقط اسمش دله؟

یا عمری که نصفش اشکه نصفش گله؟

یا از روح توی زندون که جسمش وله

آدم مجبوره که با شرایط وقفش بده

از چی‌ بگم بگو از یه روح زخمی

که باید یک‌تنه بره تو قلب کوه سختی

ولی‌ قسم به خدا قسم به روح تختی

که من بدون ترس میرم به سو‌ی تقدیر

خیلی‌ خشنه زندگی‌ ولی‌ حوصله کردم

تو فشن زندگی‌ من یه مدل دردم

ولی‌ دفتر گذشته‌ها رو ذرّه ذرّه کردم

اومدم جلو که پی‌ دردسر بگردم

از چی‌ بگم ؟؟؟


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد